طب سنتی؛ از دل خاک تا سر سفره
ما ایرانیها از قدیم بلد بودیم با طبیعت رفیق باشیم.
از گلگاوزبون برای دلدرد گرفته تا برگ چنار برای جوش صورت، همیشه یه چیزی توی آستین مادربزرگهامون بود.
اسمش طب سنتی نبود، ولی زندگی با همین چیزا میچرخید.
یه نگاه کوتاه به گذشته
طب سنتی توی ایران فقط نسخهنویسی نبود.
یه جور نگاه به زندگی بود: اینکه هر چیزی طبع داره، هر فصلی خوراک خودش رو میطلبه،
و بدن آدم یه موجود زندهست، نه یه ماشین خرابشدنی.
از بوعلی سینا تا زکریای رازی، از عطاریهای قدیمی بازار تا حکیمهای روستا، همهشون یه چیز رو میگفتن:
«درمان، یعنی تعادل.»

عطاری فردوسی
طب سنتی امروز؛ فرصت یا تهدید؟
امروز دوباره خیلیها برگشتن سمت طب سنتی.
خوبه؟ بله.
ولی یه شرط داره: آگاهی.
وقتی بدونیم چی به چی میاد، چی با چی تداخل داره، کی باید چی بخوره و کی نباید،
اونوقته که طب سنتی میتونه نجاتبخش باشه.
ولی اگه فقط دنبال «چاقی سریع» یا «درمان فوری» باشیم، میافتیم تو دام همونایی که دارن این صنف رو خراب میکنن.
وقتی عطاری میشه داروفروشی غیرمجاز
نمیخوایم شعار بدیم، ولی واقعاً دردناکه که بعضیها توی عطاری ترامادول میفروشن.
یا متادون، یا قرصهای غیرمجاز.
این نه طب سنتیه، نه سنتی، نه طب.
اینا فقط اعتماد مردم رو از بین میبرن.
و بدتر از اون، جون آدمها رو به خطر میندازن.
ما چی میخوایم بگیم؟
ما اینجا توی این وبلاگ، قراره دربارهی سبک زندگی سالم حرف بزنیم.
دربارهی مراقبت از بدن، از دل، از پوست، از خواب.
و توی هر مقاله، اگه محصولی باشه که واقعاً به درد بخوره، معرفیاش میکنیم.
طب سنتی؛ از دل خاک تا سر سفره
نویسنده: عطاری فردوسی

https://attariferdowsi.ir